نقدی بر «اصولگرایان» و «اصلاح طلبان»(مصطلح)ادامه . . .
عمل كرد احزاب و جناحهای گوناگون بعد از پيروزی انقلاب اسلامی در رابطه با نقد و نقادی
علی زادسر
نگارنده شخصاً تاکنون با پنج دولت و سه رئیسجمهور تعامل داشته است و با جرأت ادعا دارد که تنها کسانی که در رابطه با عملکرد دولتهای مختلف بعد از پيروزی انقلاب اسلامی، «نقادی» به معنی صحیح کلمه را داشتهاند، حضرت امام خمینی قدس سره و رهبر معظم انقلاب اسلامی حفظهالله، بودهاند.
چنانچه تعامل بنیانگذار جمهوری اسلامی را با اولین دولت بعد از انقلاب اسلامی (دولت موقت)، اولین رئیسجمهور جمهوری اسلامی ایران (آن فراری كذايی)، و نخستوزیری آقای مهندس میرحسین موسوی را، از نظر بگذرانید، میببینید كه آن پير خراباتی با چه شیوهای الهی و اسلامی نقادی کرده است و چگونه محاسن را به رخ کشیده است و معایب را با چه ظرافت و حکمتی آشکار ساخته است، و چگونه راهحل مرتفعساختن آنها را نيز بعضاً مستقيم و يا غیرمستقیم بیان فرموده است. و همچنین نقادی خلف صالح و فرزند برومند آن امام همام «حضرت آقا»، را ملاحظه بفرماييد، كه چگونه با همان سبک و سیاق، مشی و منش و خلق و خوی، نقادی الهی و اسلامی خود برای دولتهای آیتا... هاشمی رفسنجانی، حجتالاسلام خاتمی و دکتر احمدینژاد، به تصوير كشيدهاند که آخرین آنها، نقد آن حضرت از دولت نهم در اول شهریور 1387 صورت پذيرفت.
با عرض معذرت از دیگر مقامات محترم که معمولا در رأس جناح و احزابی هم قرار داشته و دارند، با ضرس قاطع اعلام میدارد که دولتمردان ديگر چنین نبودهاند و این قلم شواهدی تجربی و غیرقابل انکار را از هر پنج دولت دارد که در عمل، همان تز معروف "هر کس که با ما نیست، بر ماست"، را بها داده و عمل كردهاند.
در کمال تأسف و تأثر بايد اذعان كرد كه دولتها و مقامات ما آنچنان سیاستزده و ضدنقادی بوده و هستند که همه چیز را یا سفیدِسفيد و يا سياهِسياه میدیده و میبینند و به همین جهت است كه هیچ کدام نتوانستهاند یکدیگر را تحمل بكنند و آنچنان دایرهی تغییر مقامات را وسیع دیده و میبینند که ای بسا بعضاً آبدارچیها هم در آن دایره قرار گرفته و بگيرند.
مثلا در بین مدعيان به اصطلاح اصلاحطلبی، ناكسانی بوده و هستند كه اگر کسی مثل حجتالاسلام ناطقنوری هم سخنی را حتی در تأیید دولت مشهور به اصلاحات بیان میكرد، برنمیتابيدند و میگفتند از سر ناچاری است، سیاسیکارانه است و . و . . . ، از سویی دیگر در میان مدعيان به اصطلاح اصولگرایی هم بودند و هستند اشخاصی كه حتی كارهای خوب خاتمی را نيز بر نمیتابيدند. مثلاً حاضر نبودند و نشدند از ورود ايشان به سرزمين بس مقدس بقيع با پای برهنه، تجليل بكنند و آن كار بینظير و تاريخی را تأييد نمايند.
به عبارت دیگر در منطق حزبگرايی و جناحبازی، اگر عناصری از جریان معروف به چپ کار خوب و اقدام خیری انجام بدهند، بد است، چون چپیها فاعل آن بودهاند ولو زیارت ثامنالحجج علیهالسلام باشد، و اگر عدهای از جریان مطرحشده به عنوان راست، کار بد و قبیحی مرتکب بشوند (هر كار بدی)، آن کار خوب است، چون راستها انجام دادهاند و البته راجع به جناحها، عكس آنچه كه گفتيم نيز صادق است.
از اين رو است كه اگر كسانی با ديدگاه عاشورايی و بسيجی كه داشته و دارند، در دولت اصلاحات از خاتمی انتقاد بکنند و عملكرد اكثريت مجلس ششم را محكوم كرده و با آنان مطابق اعتقادات درست خود، مبارزه داشته باشند، خوب هستند و پیشانی آنان بوسیدنی است و زبانشان هم ابوذری است. اما وای بر آن روزگاری كه همين زبان ابوذریها در دوران براريكه قدرت سوارشدن رقيبان چپها ، نقصی از نقائص اكثريت مجلس هفتمیها و ضعفهای فلانی و تخلفات بهمانی، كلامی بر زبان برانند و يا جملهای را به قلم بسپارند، آن وقت است كه بلافاصله غیراصولگرا میشوند، تهمت پانصد ميليون تومان پول از هاشمیرفسنجانی گرفتهاند تا تبليغ بكنند، به آنان زده میشود، و خلاصه مستحق هر نوع تهمت و تحقيری خواهند بود و سزاوار سختترين توبيخها و . و. . . .، میشوند.
بدين جهت بوده است كه منتقدين به معنی صحيح كلمه از قدرتمندان، در دوران قدرتمند بودن به اصطلاح چپها، سخت مورد احترام و اکرام قدرتمندان فعلی قرار داشتند و زمانی هم که در خصوص عملكرد اكثريت مجلس هفتم چند انتقاد را مطرح ساختند، به شدت مورد اقبال مدعیان «اصلاحطلبی»، واقع شدند.
آنچه مسلم است و به تجربه به دست آمده است عبارت از اين واقعيت بسيار تلخ و شوم است كه بسيجيان آزاده و غير جناحی و نقاد قدرتها را، هيچ يك از جناحهايی كه بر اريكهی قدرت سوار بوده و هستند، بر نتابيده و تحمل نكردهاند.
برای نمونه اگر كسی بنا بر تشخيص مستند خود و از باب تكليف خدايی خود از رقيب رئيس جمهور پيروز و يا فلان مقام ديگر پيروز، حمايت بكند و بعد از انتخابات نيز بنا بر انجام وظيفهی الهی خويش، برای موفقيت رئيس جمهور و يا نمايندهی منتخب ملت، تلاش نمايد و از عملكرد او دفاع كند، كمترين مزد او عبارت میشود از؛ منافق است، از دولت امكانات گرفته است، زيگزاز میرود، به فكر آينده خودش میباشد، معامله كرده است و . و ... ، يعنی آنچه را خود آنان انجام داده و میدهند در حق اين بسيجيان مظلوم روا میدارند و احتمالاً توجيه آنان اينچنين باشد كه:
"زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر –
- - تا خرابت نکند صحبت بد نامی چند"
البته بنابر فرمولهای حزبی و تناسبهای جناحی امثال ذكر شدگان محكوماند و كمترين سزای عمل مجرمانهی (!) آنان، سركوب شدن توسط هر دو جريان قدرتمند است، تا مردان بسيجی عملاً، ميدانی را در اختيار نگيرند چرا؟، چون كه خطرناك هستند و بی ملاحظه، سياسیكاری را نمیفهمند و ممكن است كه كار دستمان بدهند، مماشات را ياد نگرفتهاند و معلوم نيست كه تا كجا دستورات ما را (كه مافوق هستيم)، اجرا بكنند.آری به قول ظريف شاعر؛
"چون سخنم نمیزند زنگ ريا به گوشها - -
- كس نتواند آورد طاقت همزبانيم ".
بلا تشبيه دولتمردان ما، قدرتمندان به مجيزگويی بشقاب دورقاب چينها عادت كردهاند و در حضور و غياب آنان، فقط و فقط بايد از عملكردشان ولو اين كه جنايت هم باشد، تعريف و تمجيد كرد، و متأسفانه در مقاطع مختلف تاريخ، اين چاپلوسان بودهاند كه غير مستقيم قدرت را در اختيار داشتهاند و سياستگذاران دولتها بودهاند.
كما اين كه خدایناخواسته برخی چاپلوسان راستنما كه از مخالفان اصلاحطلبان بودهاند، حاضر میشدند که هر كاری را بكنند تا به قول خودشان از شر رقیبان قدرتمند رهایی یابند، و نعوذبالله ممكن است شاهد و ناظر باشيم که بعضی از متملقين كه خود را حامی عدهای از مدعیان اصلاحطلبی معرفی میكنند، تلاش بکنند که نستجيربالله جمهوری مبارك اسلامی را كه حاصل زحمات بيش از هزار سال كبار شيعه و خونبهای چندصد هزار شهيد والامقام و جانباز بزرگوار كه شهيدان زنده هستند و ارمغان هفتاد سال زحمات بیشائبه و شبانهروزی، امام خمينی بت شكن و سترگ است، بشکنند و در مقابل آمریکا ذلیل بگردانند، تا اينان بتوانند دکتر احمدینژاد و دولت نهم را از پای درآورند.
اگر پناه بر خدا چنين بشود، به راستی كه اين پرسش را چه كسی پاسخ خواهد داد كه این چه جور اصلاحات و چگونه اصولی است که به پيروانش اجازه میدهد كه برای از میدان بدر کردن حريف، به جمهوری مقدس اسلامی، آسیب برسانند.
شايان ذكر است كه نويسنده، بين اصولگرايان واقعی و اصلاحطلبان حقيقی، فرقی قائل نيست و معتقد است كه هيچ اصلاح طلبی غير اصولگرا نيست و بر عكس نيز صادق است، يعنی هر اصولگرايی اصلاحطلب هم هست. بقيهی قضايا و ماجراها، دكان است، دكان. دعوا بر سر خدمت در جمهوری مقدس اسلامی و نهضت امام خمينی و اطاعت از فرامين نايب امام زمان عليهالسلام، رهبر معظم انقلاب اسلامی دامتبركاته، و اصلاح امور مردم نيست، دعوا بر سر صدارت و وكالت و از اين قبيل است و بس، وگر نه اين همه جدال و دعوا در بين مدعيان اصولگرايان و اصلاحطلبان اصطلاحی وجود نداشت، چون كه اين دو در حقيقت بايد يكی باشند و مكمل يكديگر، كه چنين نيست.
بنا بر آنچه که گذشت صاحب این قلم همیشه سعی داشته و دارد تا همانند آینه عمل کند، هم خوبیها را منعکس نمايد و هم بدیها را يادآور بشود. و چنین نيز کرده است و بهترین و مستندترین مدارک مثبته این مدعا، دهها نطق قبل از دستور و دهها مقاله، صدها مصاحبه و مواضع جدی و قوی او در سه دورهی مجلس شورای اسلامی، هستند، اگر چه رسانههای دو طرف، در تخريب چهرهی مستقل و منتقد او همگام عمل كردهاند و چه بسا كه در خصوص اين مقاله نيز، چنان كنند كه ما را باكی نيست.
بسيار است اتفاقاتی كه روزانه برای اين قلم پيش میآيد كه از او میپرسند تو همان . . . معروف هستيد؟! ، آنگاه كه مستمع جواب آری قرار میگيرند، بلافاصله میفرمايند "لااله الاالله، آنچه كه ما از روزنامهها فهميدم و خيال میكرديم، با آنچه كه اينك ملاحظه و استماع میكنيم، به شدت در تضاد هستند.
(بدين وسيله، بخش دوم از مقالهی نقد چيست و نقاد كيست ، اينچنين نيز تقديم گرديد)