برای بار سوم به منزل آقای شریعتمداری رفتم و موافقت امام را به ایشان اعلام کردم. گفتم: «خوب، بنا شد که شما متنی را امشب خودتان بنویسید، فردا بیاییم ببینیم اگر نواقصی داشت تکمیل کنیم و بعد ببریم به امام بدهیم. اگر ایشان موافقت کرد، امضاء کنیم و سپس مجلس را تشکیل دهیم». گفت: «بله، بد نیست، موافقت میکنم؛ اما یک شرط دارد. من باید امشب با بعضی از رفقا مشورت کنم. بدون مشورت، قول قطعی نمیدهم. امشب برای من شب مشورت باشد. من متن را مینویسم. اگر مشورت، درست درآمد و خصوصیاتی علاوه شد؛ آن وقت فردا صبح اینجا بیایید که
قسمت دوم معرفی مخالفان لجوج، عنود و خمود و جمود اسلام، قرآن، انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ایران، و امامان خمینی و خامنهای:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
در روز گذشته 20 دی 1397 بخش اول انواع و اقسام مخالفان تاریخی، خارجی، داخلی جمهوری اسلامی ایران را که شامل ده عنوان و دهها نمونه بود را تقدیم داشتم، اینک از یازدهمین نوع از مخالفان لجوج، عنود و خمود و جمود اسلام، قرآن، انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ایران، و امامان خمینی و خامنهای را خدمتتان معرفی کنم:
شایان ذکر است که بنده فقط با الهام از برخی سایتهای مورد اعتمادم، مشتی از خروار، از انحرافات مخالفان این نظام مبارک و مورد عنایت امام زمان علیه السلام را، متذکر میشوم، آنهم فقط و فقط جهت یادآوری و اعلام خطر این مهم که همه اینها و عواملشان شب و روز در داخل و خارج، و به صورتهای پنهان و آشکار بر ضد انقلاب اسلامی فعالیت داشته و دارند و خواهند داشت. مسلم است که برخی از اینان در مراکز تصمیمگیریهای، اقتصادی، سیاسی، پارلمانی و دولتی و ای بسا قضایی، مستقیم و غیر مستقیم در لایههای مختلف جمهوری اسلامی خود را قایم ساخته و به مخالف تراشی مردم با حکومت مشغولند. برادران گمنام امام زمان علیه السلام در وزارت اطلاعات، سازمان اطلاعات سپاه، و اطلاعات ناجا، و حفاظت و اطلاعات قوه قضائیه، ضمن تشکر ویژه و بسیار از زحمات و خدماتشان، باید بیشتر عنایت خاص مبذول فرمایند.
و اما ادامه ذکر مخالفان جمهوری اسلامی:
یازدهم؛ جبهه مرتد ملی:
چرا امام جبهه ملی را در 25 خرداد 1360 مرتد اعلام کرد؟
جدا کنید حساب [خودتان] را از مرتدها. اینها مرتدند. «جبهه ملی» از امروز محکوم به ارتداد است. بله، «جبهه ملی» اگر در رادیو امروز بعدازظهر آمدند اعلام کردند به اینکه این اطلاعیهای که حکم ضروری مسلمین، را «غیر انسانی» خوانده، از ما نبوده؛ از آنها هم ما میپذیریم.
در تمام سلطنت شاه و پدرش چنین سبی به قرآن نشده بود
- در تمام طول سلطنت رضاخان و محمدرضا یک همچو جسارتی به قرآن کریم نشد. مسلمانها بدانند که یک راهی الآن هست در کار، یک روشی الآن هست در کار، که بهطور ناشیگری اینها نقاب راکنار زدند. آنهایی که در این راهپیمایی میخواهند شرکت کنند، یا اظهار این را کردند که شرکت بکنند، یا تأیید کردند این شرکت را، یا مردم را دعوت کردند به این شرکت، اگر بدانند که محتوای این معنا چیست، وای به حال ملتی که ملی هایشان این باشد، و متدینینی هم که اظهار تدین میکنند، آن باشد، و سرانشان هم این! و اگر ندانسته میکنند، چهطور اطلاعیه «جبهه ملی» را ندیده دعوت میکنند به اینکه شما هم به دنبال جبهه ملی راهپیمایی کنید.
امام خمینی: شما میفرمایید که [در مقابل] آن کسی که دعوت میکند به اینکه بیایید [علیه] این حکم «غیر انسانی» اسلام راهپیمایی کنید، مسلمانها بنشینند تماشا کنند سبّ به رسول الله بشود، سبّ به قرآن هم بشود؟ این سبّ به قرآن است.
https://www.farsnews.com/news/13930325000007/%DA%86%D8%B1%D8%A7
دوازدهم؛ نهضت ضدانقلاب آزادی:
انحرافات نهضت آزادی؟
دلايل طرد نهضت آزادي از قدرت پس از انقلاب اسلامي چه بود؟ به حاشیه راندن گروههای سیاسی از نهضت آزادی شروع شد و بعد از آن جناح چپ و امروز در درون جناح راست شروع شده است. این اتفاقات حکایت از چه چیزی می کند؟
امام خميني(ره)اول انقلاب به ورود نهضت آزادی به کانون قدرت رضایت داد و دبیرکل نهضت آزادی را نخست وزیر دولت موقت معرفی کرد. پس امام (ره) در مشارکت آنها در قدرت مسئلهای نداشت، اما آنها به دلیل انحرافاتی که داشتند دست رد به این مشارکت زدند.امام خمینی (ره) در 30 بهمن 66 در پاسخ به نامه وزیر کشور وقت علت طرد و نفی نهضت آزادی و به حاشیه راندن آنها را می فرمایند.
امام (ره) در مورد دور کردن نهضت آزادی از کانون قدرت می فرمایند:
1- عملکرد نهضت آزادی در دولت موقت نشان می دهد طرفدار جدی وابستگی ایران به آمریکاست و از هیچ کوششی فروگذار نکرده است.
2- ضرر نهضت آزادی به اعتبار اینکه متظاهر به اسلام هستند از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین، این فرزندان مهندس بازرگان بالاتر است.
3- برحسب پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا، من مشاهده کردم از انحراف آنها اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملت های مظلوم بویژه ملت عزیزمان تا کنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز نیز چنان سیلیای از این ستمکاران می خورد که قرنها سربلند نمیکرد.
http://www.siasi.porsemani.ir/content/%D8%A7%D9%86%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%81
4- نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی وقانونگذاری و قضائی را ندارد.
آنچه در مورد به حاشیه راندن نهضت آزادی واقعیت دارد دیدگاه شفاف بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی (ره) در مورد آنهاست.
پس جرم نهضت آزادی این نبود که فقط ولایت فقیه را قبول ندارد . جرم آنها و حکم به حاشیه راندن آنها از این قرار بود که به شهادت امام، طرفدار جدی وابستگی به آمریکا بودند و در این حوزه از وادی نظر به وادی عمل در درون حاکمیت گام برمیداشتند. جرم آنها از دیدگاه امام (ره) این بود که منافقین به لحاظ تئوریک فرزند مهندس بازرگان تلقی می شدند و از آن آبشخور تغذیه تئوریک میشدند و فجایعی را در تاریخ ایران به وجود آوردند که در دوران معاصر سابقه ندارد. آنها 17 هزار نفر از مردم ایران را که بین آنها علمای بزرگ و فقهای سترگ حوزههای علمیه بودند، به خاک و خون کشیدند.
سیزدهم منافقین خلق ایران که هفده هزار ایرانی انقلابی را کشتند و به شهادت رساندند:
نگاهی به جنایتهای منافقین؛ از شکلگیری نفاق تا روابط نامشروع در میان مجاهدین خلق +تصاویر
نگاهی به پرونده منافقین؛ از شکلگیری و نفاق تا روابط نامشروع در میان مجاهدین خلق +تصاویردر دادگاههایی که رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۴ برگزار کرد اعضایی دستگیر شده از سازمان به صورت علنی از نحوهٔ مرتد شدن و گرایش به مارکسیسم و روابط نامشروع میان اعضای زن و مرد سازمان و... سخن گفتند.
در ادبیات سیاسی جامعه ایران اسلامی، نفاق علاوه بر یک مفهوم دینی مذموم، یک مصداق سازمانی آشکار و روشن و تجسد یافته دارد: سازمان مجاهدین خلق ایران.
این سازمان از سال ۱۳۴۴ که به عنوان یک سازمان ضد استبدادی علیه حکومت پهلوی و ضد امپریالیستی علیه منافع آمریکا ایجاد شد تا امروز که به نیرویی وابسته و تحت الحمایهٔ آمریکا و عربستان تبدیل شده است و مسیر درازی را پیموده و جنایات فراوانی را مرتکب شده است.
بررسی چرایی تبدیل یک سازمان ضددیکتاتوری به ابزاری در دست دیکتاتورهایی مانند صدام و آل سعود؛ و چگونگی تبدیل یک سازمان چپگرا به مجموعهای تحت الحمایهٔ آمریکا میتواند برای امروز ما بسیار درسآموز باشد. این بازخوانی هنگامی ضرورت بیشتر خود را نشان میدهد که بدانیم نظام سلطه استکباری با همکاری رژیم منحوس آل سعود و صهیونیستها در یک برنامهٔ جدید به دنبال به کارگیری مجدد این سازمان نفاق علیه ملت ایران هستند.
https://www.yjc.ir/fa/news/6580402/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C
چهاردهم؛ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران؛
هفت گروه بنیانگذار این سازمان عبارتند از: گروه امت واحده، گروه توحیدی بدر، گروه توحیدی صف، گروه فلاح، گروه فلق، گروه منصورون و گروه موحدین.
از اعضای کلیدی دیگر این سازمان در بدو تشکیل میتوان بهزاد نبوی، محسن مخملباف، فریدون وردینژاد، علیرضا شجاعیزند، پرویز قدیانی، محسن رضایی، علی شمخانی، محسن آرمین، هاشم آغاجری، فیضالله عرب سرخی، مجتبی شاکری، حسین فدایی، عبدالحسین روحالامینی، حسین زیبایینژاد، سعید حجاریان، حسین علمالهدی، محمد منتظرقائم، مصطفی تاجزاده، حسن واعظی، محمد عطریانفر و حسین صادقی را نام برد.
پس از فرمان امام خمینی )ره) مبني بر عدم حضور افراد نظامی در گروههای سیاسی، برخی از اعضای اصلی سازمان مجاهدين همچون محمدباقر ذوالقدر و محسن رضایی که در آن زمان فرمانده سپاه پاسداران بود از سازمان خارج شدند و عدهای دیگر همچون محسن آرمین از فعالیت در سپاه انصراف دادند.
با پدید آمدن اختلافات میان اعضای این سازمان در همان ابتدای پیدایش آن بر سر مسائلی همچون صدور بیانیه در برخي مناسبتها و به ویژه مخالفت جناح راستگرای سازمان و گروه منصورون با سیاستهای اقتصادی محمد سلامتی و بهزاد نبوی در دولت میرحسین موسوی، مجاهدین انقلاب پس از مدتی به ۲ و بعد به ۳ جناح تقسیم شدند.
پس از انتخابات دهمين دوره ریاست جمهوری، سازمان مجاهدين با صدور بیانیههایی اعتراض خود را به نتيجه انتخابات اعلام کرد. اين اعتراضات که بدون ارائه هر گونه سند قانوني و در راستاي حمايت از فتنهگران صورت گرفت باعث شد تا فعالیت سازمان مجاهدین غیر قانونی اعلام شود.
پس از اعلام غیر قانونی بودن فعالیت این سازمان، گروهی از اعضای آن در خارج از ایران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران(شاخه خارج از کشور) را تشکیل دادند.
از جمله اعضای سازمان مجاهدين که به دليل اتخاذ مواضع فتنهگرانه بازداشت شدند می توان به بهزاد نبوی، مصطفی تاجزاده، ابوالفضل قدیانی، علی باقری، صادق نوروزی، فیضالله عربسرخی، عبداله ناصری، مهدی تحققی، علیرضا شریفی، احمد هاشمی، مسعود سپهر، حسن فائزی و محسن آرمین اشاره کرد./ش3
https://www.yjc.ir/fa/news/2843136/%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86
پانزدهم؛ حزب خلق مسلمان؛
[آقای فلسفی: یک روز صبح امام به وسیلۀ یکی از دوستان پیغام داد که به فلانی بگویید اینجا بیاید. خدمت ایشان رسیدیم. امام تنها بود. شروع سخن ایشان، گفتگو دربارۀ حزب خلق مسلمان[1]بود. امامفرمودند:]
ما میدانیم که اجانب به خصوص امریکا با این انقلاب خیلی دشمن هستند و با وسائل گوناگون به آن ضربه میزنند. حالا اول کار است که آمدهاند و حزب درست کردهاند. این حزب خلق مسلمان علیالتحقیق ریشۀ خارجی دارد. این کلمۀ «خلق» را داخل عنوان حزب گذاردهاند ـ مثل اینکه کلمۀ «دمکراسی» را میخواستند داخل نام «جمهوری اسلامی ایران» کرده و بگویند: «جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران»؛ خلق مسلمان هم یعنی همین، خلق در فارسی همین توده است. اینها میخواهند از همین حالا میان مسلمانان زمینۀ جنگ درست کنند و بگویند حزب جمهوری اسلامی و حزب خلق مسلمان. این قضیه ضربه زدن به انقلاب و پایمال کردن خونهای مسلمانان است. میخواهند این انقلاب را بکوبند و این موفقیت را از بین ببرند و یک چیز دیگر جایش بگذارند که منافع خودشان را تأمین کند.
مشکل این است که آقای شریعتمداری به نام یک آیتاللّه وابستگی خودش را به این
حزب اعلام کرده و آن را وابسته به خود معرفی کرده است. یعنی بین این حزب و بین آقای شریعتمداری ارتباط هماهنگی و همرنگی برقرار است. این کار خیلی خطرناک است. ممکن است تمام زحمتها به هدر برود. اینکه گفتم شما بیایید، برای این است که بگویم پیش آقای شریعتمداری بروید و بطور خصوصی از قول من به ایشان بگویید این کار را اجانب کردهاند، شما که این مطلب را پذیرا شدهاید، یا آگاهید یا ناآگاه. مصلحت شما این است که فوراً در جراید و رادیو و تلویزیون اعلام کنید که از این حزب برکنار هستید و مسائل آن به هیچ وجه به شما ارتباط ندارد، تا حیثیت شما محفوظ باشد.
[آقای فلسفی: من همان موقع حرکت کردم و به منزل آقای شریعتمداری رفتم ... پیام امام را به ایشان رساندم. اصل پیام این بود که آقای شریعتمداری بنویسد و امضاء کند که من به هیچوجه به این حزب ارتباط ندارم، و این حزب نیز به من وابستگی ندارد.
وقتی به ایشان پیام را گفتم، موضوع را بسیار عجیب تلقی کرد. گفت: «آقا این حزب متعلق به مسلمانها است؛ من به این حزب بستگی دارم. این را علناً گفتهام و همه هم میدانند. اگر بگویم بستگی ندارم، مساوی با از بین رفتن اعتبار و حیثیت من است. آیا من خودم را تحقیر کنم و بگویم وابستگی به این حزب ندارم، و آن را نمیشناسم؟ من این کار را نمیکنم.» ایشان این عبارت منفی را خیلی محکم میگفت. من برگشتم و رفتم خدمت امام و گفتم: «ایشان میگوید حیثیت من در خطر است و اگر انصراف خود را اعلام کنم، باید از حیثیت خودم چشم بپوشم و بسیاری از دوستانم را که پایهگذار این حزب بودند از دست بدهم. من این کار را نمیکنم».امام اظهار تأسف کردند و گفتند:]
این آقا متوجه قضایا نیست. شما بروید و بگویید حیثیت شما با وابستگی به این حزب از بین خواهد رفت. جدا نشدن از این حزب، مقدمه برباد رفتن حیثیت شماست. اما اگر جدا شدید، حیثیت شما کاملاً محفوظ میماند و در قم «آقا»یی هستید. من به این وسیله با ایشان اتمام حجت میکنم.
بگویید اگر حیثیت شما با اعلام عدم وابستگی به این حزب ضربه بخورد، ما شما را حفظ میکنیم و جبران خواهیم کرد که کوچکترین ضرری به حیثیت شما وارد نشود.
[من پیام امام را به ایشان گفتم، و بعد هم خودم صحبت کردم، گفتم:«پیشنهاد من این است که شما استعفا
را بنویسید و امضاء بکنید. با این کار، مقدمهای درست میشود و مجلسی در مسجد اعظم میگیریم؛ به رادیو و تلویزیون هم میگوییم بیایند، آقای گلپایگانی و آقای نجفی هم بیایند. شما هستید، امام هم شرکت میکند. در آن مجلس من منبر میروم و آنطور که شما میخواهید، صحبت میکنم. میگویم آیتاللّه شریعتمداری که در انقلاب اسلامی قلماً و قدماً خدمات بسیاری کردهاند، اخیراً متوجه شدهاند که حزب خلق مسلمان مضر است و بر خلاف مصلحت انقلاب اسلامی است. اصلاً انقلاب اسلامی یک حقیقت است و آن حقیقت، اسلام است. لذا آیتاللّه شریعتمداری با مشورت امام و مصلحت بینی ایشان از حزب خلق مسلمان استعفا کرده و نوشتهاند که این حزب مربوط به من نیست». ... چون در بیان مطلب احترام زیادی نسبت به ایشان بود، قدری فکر کرد و گفت: «گمان نمیکنم امام این کار را بکند». گفتم: «من میروم و میگویم، اگر فرمود، این کار را میکنم، آیا شما نیز بدون تردید این کار را میکنید؟ گذشته از امام، آقای گلپایگانی و آقای نجفی هم هستند، آنها هم قطعاً میآیند». باز متحیر ماند، ولی بعد گفت: «خیلی خوب، بروید و به امام بگویید. ببینید امام حاضر است، یا نه؟ اگر حاضر است، این کار را بکنید.»
برای سومین بار آمدم خدمت امام و گفتم: «آقای شریعتمداری، با این وعدهای که من به او دادم و گفتم به منبر میروم و آنطور که بخواهید صحبت میکنم، موافقند؛ اما نگران هستند که شما با این امر موافقت نکنید. آیا شما موافق هستید؟» امام فرمود:]
بله انقلاب اسلامی و حفظ عزّ اسلام و کوتاه کردن دست اجانب، آنقدر برای من مهم است که با این طرح حتماً موافقت دارم و در مجلس هم شرکت میکنم؛ میآیم و مینشینم. آنچه را هم که خود ایشان بخواهد و شما مصلحت میدانید، در منبر بگویید.
[آقای فلسفی: برای بار سوم به منزل آقای شریعتمداری رفتم و موافقت امام را به ایشان اعلام کردم. گفتم: «خوب، بنا شد که شما متنی را امشب خودتان بنویسید، فردا بیاییم ببینیم اگر نواقصی داشت تکمیل کنیم و بعد ببریم به امام بدهیم. اگر ایشان موافقت کرد، امضاء کنیم و سپس مجلس را تشکیل دهیم». گفت: «بله، بد نیست، موافقت میکنم؛ اما یک شرط دارد. من باید امشب با بعضی از رفقا مشورت کنم. بدون مشورت، قول قطعی نمیدهم. امشب برای من شب مشورت باشد. من متن را مینویسم. اگر مشورت، درست درآمد و خصوصیاتی علاوه شد؛ آن وقت فردا صبح اینجا بیایید که
تکمیل کنیم». مطلب را تقریباً تمام شده تلقی کردم. از منزل آقای شریعتمداری بیرون آمدم و به منزل امام رفتم ... گفتم: تقریباً قبول کرده، ولی گفته است باید امشب روی این مطلب مشورت کنم؛ هم راجع به اصل قضیه، و هم راجع به بعضی از کمبودهای احتمالی. من مشورت میکنم، شما هم فردا صبح بیایید و نتیجه را به امام بگویید. امام فرمود:]
خیلی خوب، امشب قم بمانید و فردا صبح بروید.
[آقای فلسفی: فردا صبح که نزد آقای شریعتمداری رفتم ایشان گفت: «رفقای من موافقت نکردند و گفتند هم در قم و هم در آذربایجان حیثیت افراد بسیاری از بین میرود؛ ضربۀ بزرگی هم به شما میخورد؛ نباید اصلاً پیرامون این مطلب فکر کنید! بنابراین من آن نوشته را نمینویسم.» به منزل امام برگشتم و مطالب را به ایشان عرض کردم. امام متأثر شد. بعد هم پیشامدها آن شد که همه میدانند.[2]]
1 ـ حزب خلق مسلمان در اسفند ماه سال 57 توسط آقای شریعتمداری تأسیس شد. بسیاری از عناصر سرشناس سلطنت طلب، لیبرال، چپگرا به این حزب پیوستند و بتدریج در مقام معارضه با انقلاب اسلامی برآمدند. پس از فتح لانهجاسوسی در آبان ماه 58 و افشای اسناد مربوط به وابستگی برخی از سران فعال حزب به سفارت امریکا در تهران، ماهیت وابستۀ حزب خلق مسلمان بیش از پیش آشکار شد و هواداران متدین از آن روی برتافتند. مدتی بعد با افشای طرح کودتا و توطئه براندازی نظام جمهوری اسلامی توسط قطبزاده با همکاری آقای شریعتمداری در این طرح، حزب خلق مسلمان منحل گردید.
2 ـ مشروح این دیدار را در کتاب «خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی»، صفحات 366 تا 370 ببینید.
https://www.jamaran.ir/%D8%A8%D8%A7-
ادامه دارد ...
طلبهی بسیجی؛
علی زادسرجیرفتی؛
تهران؛ 21 دی 1397
==========